۲ مطلب با موضوع «خاطره نامه» ثبت شده است

خاطرات طلبه شهید امیری


طلبه شهید امیری در وصیت‌نامه خود نوشت: اما شما ای برادرم! به شما توصیه می‌کنم که سعی نمایید مسیر صراط مستقیم را طی نموده و راه و رسم انبیا و اولیا و ائمه معصومین(ع) را انتخاب نمایید.

قلم را در دست می گیرم تا یکبار دیگر خطوطی چند از دلاورمردان عرصه های عشق و ایثار را به تصویر بکشم. به سراغ یکی دیگر از اسوه های جهاد و شهادت می رویم که هنوز عطر خوش حضورش در فضا ست.
در سال 1347 قاصدک ها خبر از آمدن نوزادی مبارک دادند که پای به عرصه گیتی گذاشت و با حضور خویش، گرمایی از شوق و سرور به ارمغان آورد.
«ایرج امیری» زندگی را در آغوش پرمهر و محبت پدر و مادر مهربانش آغاز کرد. شش ساله بود که دست تقدیر گَرد یتیمی را بر چهره اش نشاند و پدرش به دیار باقی شتافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاطرات دفاع مقدس


نماز صبحت را خوانده ای؟ گفتم مگر اذان شده؟ از کجا میدانی که اذان شده؟ گفت من هم نمی‌ دانم، حدس می‌زنم یا وقت نماز باشد یا وقت آن گذشته باشد. ما که نه قبله را تشخیص می‌دادیم و نه وضویی داشتیم چشم بسته دو رکعت نماز با اشاره خواندیم.

حجت‌الاسلام علی علی‌ دوست، روحانی آزاده و نویسنده کتاب ابر فیاض که به مدت 10 سال در اسارت نیروهای بعثی بوده و در این سال‌ ها افتخار همراهی با مرحوم ابو ترابی را داشته است در گفت‌ وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا به بیان قسمتی از خاطرات خود از دوران اسارت پرداخت و گفت:

 یک‌ دفعه متوجه شدیم که نیروهای بعثی دو طرف جاده هستند
 بنده ابتدای جنگ به عنوان روحانی رزمی تبلیغی و برای شرکت در دفاع مقدس ـ بدون اینکه از طرف جایی اعزام شوم ـ خودم تا کرمانشاه رفتم و از آنجا از سوی شهید بروجردی مسلح شدم و همراه گروهانی از پادگان ولی عصر تهران به فرماندهی سید علی اکبر مصطفوی به قصر شیرین اعزام شدیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰