نام: مهدی باکری

ولادت: 1333

شهادت: 1363/12/25

***

متولد میاندوآب بود و فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک.

از نیروهای شاخص دانشکده فنی تبریز بود که با هماهنگی ها سایر دانشجوهای مبارز و به دور از چشم ساواک به تدارک تظاهرات و پخش جزوه های مربوط به امام و دعوت از کانون یا شخصیت های فرهنگی می پرداختند.

بعد از انقلاب شهردار ارومیه بود و این آخری ها فرمانده لشکر 31 عاشورا.

در آن 9 ماهی که شهردار ارومیه بود، مرتب می رفت به محله های پایین شهر و کوچه های خاکی و گِلی را آسفالت می کرد. می نشست با کارگرها چای و غذا می خورد، حرف می زد، شوخی می کرد، تا کارها سریع تر انجام شود و کارگرها رغبت بیش تری برای انجام کار داشته باشند.

***

همه چیز توی زندگی اش باید ساده می بود، حتی مهریه. همسرش هم موافق بود.

ازدواج شان هم زمان با شروع جنگ تحمیلی بود. وقتی مهدی گفت: «یک جلد کلام الله و یک قبضه کلت»، شادی در چشم های هر دوشان موج زد. فردای بعد از عقدشان، به جبهه رفت و سه ماه بعد برگشت. بعد با هم، راهی اهواز شدند. از عملیات فتح المبین تا عملیات بدر که شهید شد، خانواده اش در تمامی مناطقی که لشکر عاشورا عملیات داشت، همراهش بودند. او جنگ را در متن زندگی اش وارد کرده بود.

***