جماعت مرعوب!!!

مهم نیست چه چیزی هست؟؟

و از کجا آمده؟؟

مهم این است که مد شده  و ما نباید عقب بمانیم.

دهکده ی جهانی خاصیتش همین است که هر روز چیزی را بلد (bold) می کندو همه دنبالش می رویم بدون آن که تفکری درباره اش بکنیم.

روزی که گجت ها (موبایل های هوشمند و تبلت ها) فراگیر شدند ، قصه تازه شروع شد و ما به جای کنترل کننده گجت ها ، کنترل شونده ی آن ها شدیم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

موبایل مندی!!!

از همین اِس ام اِس شروع کنم که خیلی ها را به نوشتن وا داشته است. حتی آنهایی که تا به حال یک خط مطلب از خودشان ننوشته اند. بگذریم از کسانی که آن قدر پیامک می دهند که پزشکان از خراب شدن سرانگشتانشان اظهار نگرانی کرده اند! اما ماجرای پیامک خوانی و پیام نویسی می تواند برای نویسنده ها حاوی یک مطلب مهمِ کوتاه باشد و آن این که دوران آن رمان ها و داستان های طولانی اگر چه سر نرسیده اما حوصله ی خوانندگان امروزی شاید چیزی در حد خواندن همین پیامک های کوتاه باشد. مسابقه های داستان نویسی پیامکی خود گواه این مطلب است: یک روز یک مرده می رود بازار برمی گردد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تزویر

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

شکستن تحریم(یادی از گذشته!)

۱۸ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰

انتظار

شب جمعه است. امام(عجل الله تعالی فرجه ) سخت امیدوار است تا در این هفته، دیگر مردمان نبودش را حس کرده باشند و او را و ظهورش را آن قدر خالصانه خواسته باشند تا این جمعه، دیگر فرمان قیامش صادر شود. امیدوار است که شیعیانش آن قدر خود و جامعه را برای پذیرش امر فرج آماده ساخته باشند و خلاصه آن قدر در انتظار آمدنش لحظه شماری کرده باشند که تا صبح از شوق به چشمانشان خواب نیاید.

*

دو کوچه بالاتر، بازارها شلوغ است و ترافیک پیاده روها و پاساژها کم از ترافیک بزرگ راه همت ندارد. تالارها آغاز زندگی مشترک زوج های جوان را به رقص و طرب ایستاده اند. پارک ها و شهربازی ها پر از سر و صدا و قهقهه بچه ها و بچه ترهاست! آنهایی که دیشب محور تهران ـ چالوس را طی می کردند، امشب هم بازی دریا و ساحل اند. بچه ها اجازه دارند تا نصف شب پای تلویزیون دراز بکشند و فردا خورشید وسط آسمان باشد و آنها وسط رختخواب. فامیل، شب جمعه دور هم جمع می شوند؛ یکی از معاملاتش می گوید و دیگری از همسایه جدیدشان. جمعی هم که خود را بیش از همه به امام(عج) نزدیک می دانند، در مسجدی بزرگ، مجلل، دلباز و البته خلوت، مشغول زمزمه دعای کمیل هستند و عاجزانه پاس شدن چک ها یا واحدهای دانشگاهشان را از خدا و امامشان مسئلت دارند!

*

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سوزش نامه های پایان ترم

... و همچنین یکی از اتفاقاتی که مختص به ایام امتحانات می باشد، نامه نگاری برای اساتید می باشد.

جملاتی قصار و بعضاً طومارگونه که به قسمت انتهایی برگه امتحانی اضافه می گردد. تا بلکه دل دبیر یا استاد مربوطه بشکند و به رحم اید!

اما هر دانش آموز یا دانشجویی یک جورنامه می نویسد.

این هم نمونه هایش:

* دانش آموز دوم دبیرستان برای دبیر فیزیک:

خانم اجازه؛ سلام...

بخدا، به پیر، به پیغمبر ما از اول ترم هر بار اومدیم فیزیک بخونیم برامون از شهرستان مهمون اومد!

دستت درد نکنه خانم، ایشّالا که بخت تون همین روزا باز شه!

(خانم اجازه؛ داداش ما فردا از فرنگ برمی گرده ها!)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دو رکعت حواس پرتی

 

بدم می‌آید از این آدم‌هایی که بیخودی حواس آدم را پرت می‌کنند... همین جوری جفت پا می‌آیند وسط تمرکز آدم. خب الان چه وقت گل زدن بود؟ یک خورده ملاحظه هم خوب چیزیه!

خدا هم با این همه قدرتش چی می‌شد یک مقدار توانایی چشم را برای گردش به اطراف به صورت درجا، بیش‌تر می‌کرد؟

ـ اهدنا الصراط المستقیم...

کی بود گل زد؟! این گزارشگر هم که انقدر داد می‌زند، آدم اصلا حرف‌هایش را نمی‌فهمد.

ـ انعمت علیهم...

اصلا این چیزها را ولش کن. فوتبالیست هم نشدیم که لااقل برای خودمان یک کسی باشیم.

ـ غیرالمغضوب علیهم...

ای بابا نمی‌گذارند نمازمان بهمان بچسبد...

چی چی رو آفساید بود؟! الهی بگم خدا این کمک داورهای «حق‌کش» را به زمین گرم بزند که نه اعصاب برای تماشاچی و تیم و بازیکن می‌گذارند و نه حواس جمع برای کسی که نماز می‌خواند!

ـ و لا الضّالّین...

ای بابا... اصلا الان چه وقت نماز خواندن بود؟! خب می‌گذاشتم بین دو نیمه یا اصلا برای بعد از بازی! آن وقت این صحنه نادر را از دست نمی‌دادم. مگر سالی چند بار پیش می‌آید که یک تماشاچی بپّرد وسط زمین فوتبال و کمک‌داور را بگیرد زیر چک و لگد؟! اصلا ولش کن؛ نمازم را بخوانم بهتر است...

ـ سبحان ربّی العظیم و بحمده...

قبل از این بازی تیم‌مان چند امتیازه بود؟! اگر ببازیم بد می‌شودها... فاصله‌مان با رقیب سنتی‌مان خیلی زیاد نیست.

ـ سمع الله لمن حمده...

راستی یادم باشد الباقی نمازم را با تمرکز کامل بخوانم. پس فردا چک دارم، حسابم هم خالی خالی... برگشت نخوره بدبخت بشم؟ خدایا نوکرتم سه چهار میلیون برسون که آبروم در خطره...

ـ سبحان ربّی الاعلی و بحمده...

چی شد؟! گل خوردیم؟!

صد دفعه هوادارها اعتراض کردن که مربی این دروازبان رو توی ترکیب نگذاره‌ها؛ گوش نمیده که...

ـ الله اکبر...

چه خوب شد زود سر از سجده برداشتم. تصویر آهسته گل رو گذاشتن. اَه اَه اَه... اینم گل بود خوردی؟! حیف چهارصد میلیونی که برای این فصل گرفتی.

ـ سبحان ربّی الاعلی و بحمده...

اصلا این چیزها برای آدم نون و آب نمیشه. همون بهتر که نرفتم فوتبالیست بشم!

ـ بحول الله و قوته...

شیطان هم عجب لامذهبی‌ست‌ها! لاکردار ببین چه‌جوری هوش و حواس آدم را پرت می‌کنه!

ـ بسم الله الرحمن و الرحیم...

وایسا یک تمرکز پدر و مادردار بگیرم که دهن مَهَنِ ابلیس را صاف کنم تا بفهمد تمرکز یعنی چی؟!

ـ و ایّاک نستعین...

هر هر هر... تا این جایش که بخیر گذشت. به این میگن حضور قلب! اصلا بوی دماغ سوختگی شیطان دارد میاید.

ـ الله الصمد...

هی میخوام تمرکزم را رها نکنم، این گزارشگر بازی نمی‌گذاره... همچنین اسم این بازیکن رو غلیظ میگه، انگار روی زمین همین یک نفر مانده که این جور با آب و تاب اسمشو میاره. بابا ما خودمون BBC فارسی هستیم؛ آمارش رو داریم! همین هفته پیش بود که توی یه پارتی... لا اله الا الله! نمی‌گذارند که نمازمان را عین آدم بخوانیم...

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته...

آخیش راحت شدم، به این میگن حضور قلب!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نیمه های گمشده

این قضیه ارتباط دختر و پسر ـ که تو عصر جدید هم کلی تو بورسه ـ یه جورایی مشکوک به نظر می رسه. آخه از اون قدیم ندیما هم که نگاه کنیم، از آدم و حوا گرفته تا هرچی معشوقه و شاهزاده و از این جور چیزا که توی شعرها و افسانه ها هست، همه دنبال نیمه گمشده شون می گردن؛ انگاری تو دنیا یه عالمه آدم نصفه نیمه ریخته! چقدر هم پیدا کردن یه نیمه درست و حسابی، اونم تو این دوره زمونه سخته؛ آخه از کجا معلوم که نصفه دیگه ما کرم خورده نباشه!

متأسفانه یا خوشبختانه بازار گرمی هم داره، یعنی همه یه جورایی بهانه دست ما می دن. اون از فرهاد که کوه می کنه، اون هم از مجنون که سر به بیابون می ذاره. خب، فکر می کنید ما در مقابل این فداکاری ها چه عکس العملی نشون بدیم خوبه؟ «جوونیم دیگه، هوایی می شیم».

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

حال و هوای جیب شاه داماد!

این روزها بازار برپایی مجالس عروسی داغ داغ است و ممکن است عزب های فک و فامیل این روزها بیش از هر زمان دیگری حال و هوای دو تا شدن به سرشان بزند!

حالا اگر یک پسر کاکل زری که تازه از خدمت سربازی برگشته (البته اگه معلم نباشه!!! ) ، بخواهد به جمع متأهلین بپیوندد، چه مخارجی را باید صرف تشکیل خانواده دو نفره اش کند؟!

حلقه

اگر از مخارج آزمایشگاه و محضر فاکتور بگیریم، نوبت می رسد به خرید حلقه.

این مرحله که معمولا بعد از جاری شدن صیغه محرمیت بین زوج جوان باید انجام شود، نقش تعیین کننده ای در تصمیمات آتی شما خواهد داشت.

میزان خرجی که در این مرحله متقبل می شوید بیش از آن چه که فکرش را بکنید در ادامه خریدها تأثیرگذار است. مراقب باشید در همان ابتدای مرحله خریدها، بیش از حد به خودتان فشار نیاورید.

جالب است بدانید خیلی از طلبه ها با یک کار ساده، هم اصل تهیه حلقه را رعایت می کنند و هم از جنبه تشریفاتی آن می کاهند... یک انگشتر عقیق!

هم ثواب دارد و هم پولی که می بایست هزینه خرید طلا یا پلاتین می شد، پس انداز می شود. غیر طلبه ها هم با یک انگشتر شیک نقره می توانند همین کار را انجام دهند!

البته کسانی هم پیدا می شن که حلقه های طلا می خرند. اینا وضعشون از ماها خیلی بهتره!!!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

چه عواملی در انحرافات جنسی ممکنه تأثیر خفن داشته باشند؟

۱) اینترنت: درصد مشارکت این مورد این روزها از تمام موارد دیگر بالاتر رفته، روی دست باقی ادوات بلند شده. اگر کمی بی اراده باشید با یک کلیک ساده پرت می شوید وسط برهوت (!) یک باتلاق واقعی؟!

۲) ماهواره: یک زمانی رتبه اول را داشته. اما با ورود اینترنت غلاف کرده و به اصطلاح رفته قاطی باقالی ها اما هنوز هم درصد عظیمی از جرائم و انحرافات از این وسیله خط و ربط می گیرند. مورد اولی را می شود با هزار بند و تبصره، انتظار استفاده بهینه را ازش داشت، اما این یکی را اصلاً... با این که رتبه دوم را در رده بندی دارد، اما خودِ خود شیطان است. یا اگر خیلی انکار کنید، پسر خاله اش حتماً هست.

۳) موبایل: جریان موبایل، جریان فلفل نبین چه ریزه ست! یک لحظه غفلت کنید و برای بلوتوث های آنچنانی OK کنید، لبه پرتگاه قرار گرفتید. این تلفن همراه چند ده گرمی دنیایی از حجم عکس و فیلم را برای استفاده یا سوءاستفاده مالکش ذخیره می کند.

این روزها به لطف معجزه سیم کارت های اعتباری میانگین سنی موبایل دار شدن تا مرز چند روزگی سقوط کرده و با این حساب وقتی برادر یا خواهرتان که به تازگی از شیر گرفته شده، از پدرخانه تقاضای موبایل می کند، نمی شود بهشان گفت «بروبچه... دهنت بوی شیر میده!» و این طوری ست که پیر و جوان بهم دیگر پیامک میدن: «یه روز، یه... میره...»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰