شب جمعه است. امام(عجل الله تعالی فرجه ) سخت امیدوار است تا در این هفته، دیگر مردمان نبودش را حس کرده باشند و او را و ظهورش را آن قدر خالصانه خواسته باشند تا این جمعه، دیگر فرمان قیامش صادر شود. امیدوار است که شیعیانش آن قدر خود و جامعه را برای پذیرش امر فرج آماده ساخته باشند و خلاصه آن قدر در انتظار آمدنش لحظه شماری کرده باشند که تا صبح از شوق به چشمانشان خواب نیاید.

*

دو کوچه بالاتر، بازارها شلوغ است و ترافیک پیاده روها و پاساژها کم از ترافیک بزرگ راه همت ندارد. تالارها آغاز زندگی مشترک زوج های جوان را به رقص و طرب ایستاده اند. پارک ها و شهربازی ها پر از سر و صدا و قهقهه بچه ها و بچه ترهاست! آنهایی که دیشب محور تهران ـ چالوس را طی می کردند، امشب هم بازی دریا و ساحل اند. بچه ها اجازه دارند تا نصف شب پای تلویزیون دراز بکشند و فردا خورشید وسط آسمان باشد و آنها وسط رختخواب. فامیل، شب جمعه دور هم جمع می شوند؛ یکی از معاملاتش می گوید و دیگری از همسایه جدیدشان. جمعی هم که خود را بیش از همه به امام(عج) نزدیک می دانند، در مسجدی بزرگ، مجلل، دلباز و البته خلوت، مشغول زمزمه دعای کمیل هستند و عاجزانه پاس شدن چک ها یا واحدهای دانشگاهشان را از خدا و امامشان مسئلت دارند!

*

دم دم های صبح جمعه است. امام(عج) اصحابی را که گردش جمع آمده اند، می شمرد: یک، دو، سه، چهار، پنج... . همین؟! اصحاب سرشان را پایین می اندازند و امام(عج) سر به آسمان بلند می کند. زیر لب چیزی زمزمه می کند و رو به اصحاب می گوید: بروید تا هفته بعد!

*

دم دم های صبح جمعه است. مردم غالباً خوابند؛ چون امروز جمعه است و همه جمعه ها را بالاخص صبح جمعه را زمان استراحت می دانند(!) همه برای خوابیدن و خواب ماندن توجیه کامل دارند؛ چه از نظر عقل چه از نظر شرع چه از نظر عرف؛ پس می خوابند. یکی هم دست دیگری را گرفته و کوه های اطراف تهران را آباد می کند.

*

انگار ظهر شده است. اگر اکنون امام(عج) قیام می کرد، همه اصحاب شهید می شدند و شاید خود امام(عج) هم هزاران زخم بر پیکر داشت و کسی روی سینه اش نشسته بود با خنجری برهنه در دست.

ـ و شاید ما مثل کوفیان حق به جانب می گفتیم: خب اگر هل من ناصر»ش را شنیده بودیم، شاید کمکش می کردیم!

*

انگار ظهر شده است. دیگر همه از کوه برگشته اند. ساحل خزر هم آرام آرام خلوت می شود. بعضی هم بالاخره چشمشان را باز می کنند و می بینند که ساعت، لنگ ظهر را نشان می دهد. بعضی در فکر این هستند که از شنبه سری جدید سیم کارت ها واگذار می شود و بعضی فکر امتحانی که شنبه قرار است استاد بگیرد. هیچ کس فکر امتحانی که امروز داشته، نیست.

*

عصر جمعه است. حتی آنهایی که همین الان در اوج خوشی هستند، آرام آرام دلتنگی همیشگی عصر جمعه را حس می کنند. همه از بچگی تا اکنون بارها از بزرگ ترها پرسیده اند که چرا عصر جمعه این قدر دلگیر است؟» و هیچ کس تاکنون جواب درستی برای این پرسش نشنیده است. کسی نگفت اولین جمعه ای که این دلتنگی را حس کرد، اولین هفته ای بود که کاری از دستش برای ظهور امام(عج) برمی آمد و نکرد. و از همین روست که از آن روز هر جمعه دلت می گیرد.

انگار هر هفته می توانی برای تعجیل در ظهور کاری کنی و نمی کنی. با این وضع عدم آمادگی من و تو و جامعه، در صورت قیام امام(عج)، سرنوشت منتقم خون حسین علیه السلام نیز چیزی غیر از سرنوشت حسین علیه السلام نخواهد بود. هر جمعه بدون ظهور، عاشورای مهدی(عج) است و تو برای اینکه علت دلتنگی ات را بیابی، عصر روزهای جمعه با چشم دل غروب دیگر کربلا را این بار برای امام زمانت مرور کن.