سلام همسنگر به نظر بنده اگر صفحه ای یا سایت محدود میشه برای من وشما ست که منحرف نشویم. متاسفانه دشمن در جنگ نرم دنبال عقاید جوانان ماست عنوان تون هم جالبه
۴ ارديبهشت ۹۳، ۱۸:۴۰
پاسخ:
سلام
درسته ولی متاسفانه در این بین وبلاگ هایی هم هستند که به اشتباه فیلتر میشن(سخنانی از یک درد کشیده!)
شکرانه میلاد حضرت زهرا "ارواحناله لک الفدا" باسلام و ادب محضر شما بزرگواران ؛ عیدی نورانی از حسینیه ی ققنوس کربلا تقدیم به همه مادران و خواهران و همسران فداکار فاطمی ایران اسلامی تقدیم به همه برادران مومن و عاشق آل الله ارواحناله لک الفدا تقدیم به سادات و عام..... کامتان شرین باد از این نبات فاطمی؛آمین یارب العالمین
از امام صادق علیهالسلام سؤال شد که: «لم صارت المغرب ثلاث رکعات و اربعا بعدها لیس فیها تقصیر فى حضر و لا سفر؟» چرا نماز مغرب سه رکعت است و نافلهاش چهار رکعت که در سفر و حضر تقصیر در آن نیست؟ (1) آن حضرت فرمود: «ان اللَّه عز و جل انزل على نبیه لکل صلاة رکعتین فى الحضر فاضاف الیها رسولاللَّه لکل صلاه رکعتین فى الحضر و قصر فیها فى السفر الا المغرب و الغداه فلما صلى المغرب بلغه مولد فاطمه علیهمالسلام فاضاف الیها رکعه شکراللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسن علیهالسلام اضاف الیها رکعتین شکر اللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسین علیهالسلام اضاف الیها رکعتین شکر اللَّه عز و جل فقال للذکر مثل حظ الانثیین فترکها على حالها فى الحضر والسفر.» (2) خداوند تبارک و تعالى همهى نمازها را بر پیامبر به صورت دو رکعتى نازل کرد. رسول خدا (به امر پروردگار) به همهى نمازها به جز نماز مغرب و نماز صبح دو رکعت اضافه نمودند؛ که در حضر به صورت تمام و در سفر به طور قصر خوانده شوند. هنگامى که رسول خدا مشغول برپائى نماز مغرب بود. فاطمه علیهاالسلام به دنیا آمد رسول خدا به شکرانهى این نعمت (و به امر پروردگار) یک رکعت به نماز مغرب اضافه فرمودند. پس چون حسن علیهالسلام به دنیا آمد، دو رکعت دیگر (به عنوان نافله) به آن سه رکعت اضافه نمودند و زمانى که حسین علیهالسلام به دنیا آمد، به نافلهى مغرب دو رکعت دیگر اضافه فرموده و آن را شکرانه تولد آن حضرت قرار دادند. 1- نماز مسافر را که از چهار رکعت به دو رکعت شکسته مىشود نماز قصر گفته و این عمل را تقصیر گویند. 2- من لا یحضر الفقیه، ج 1، ص 454. تهذیب، ج 2، ص 113. وسائل الشیعه، ج 4، ص 88. عللالشرایع، ص 324. التماس دعای عهد وفرج مولایمان ان شاالله فراموش نشود.....
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دارم محضر همه ی بزرگواران و یاران حسینیه ی ققنوس کربلا هدیه ای تقدیم به محضرتان ؛ان شاالله که در نشرش کوشا باشید.... در هرکجا هستید ! اگر مدیر هستید! اگر مربی و معلم واستاد و حاج فلانی و ورزشکار ونویسنده و شاعر و هر کسب و کار را دارید.... اگر بنده ی خدا هستید! اگر خود را خادم و پای رکاب مولایمان حجت خدا می دانید! خواهشمندم برای رضای خدا این روایت تاثیر گذاررا چاپ کنید وبه دست همه جامعه برسانید! جامعه ای که خالی از فرمان حضرات آل الله ارواحناله لک الفدا باشد وکسی به فرامین آن بزرگواران توجه واقعی نداشته باشد!به انحطاط و خودپرستی ها و گناهان بزرگ خواهد پیوست! با توجه به باطن فرمایشات حضرات آل الله ارواحناله لک الفدا،باید مولایمان امام زمان ارواحناله لک الفدا را یاری نمائیم.ان شاالله
****(هرگز کسى را کوچک نشماریم !!!!)****
على بن یقطین از بزرگان صحابه و مورد توجه امام موسى بن جعفر (ع) و وزیر مقتدر هارون الرشید بود. روزى ابراهیم جمال (ساربان ) خواست به حضور وى برسد. على بن یقطین اجازه نداد. در همان سال على بن یقطین براى زیارت خانه خدا به سوى مکه حرکت کرد و خواست در مدینه خدمت موسى بن جعفر(ع) برسد. حضرت روز اول به او اجازه ملاقات نداد.
روز دوم محضر امام(ع) رسید. عرض کرد: آقا! تقصیر من چیست که اجازه دیدار نمى دهى ؟
حضرت فرمود: به تو اجازه ملاقات ندادم ، به خاطر اینکه تو برادرت ابراهیم جمال را که به درگاه تو آمده و تو به عنوان اینکه او ساربان و تو وزیر هستى اجازه ملاقات ندادى . خداوند حج تو را قبول نمى کند مگر اینکه ابراهیم را از خود، راضى کنى .
مى گوید عرض کردم : مولاى من ! ابراهیم را چگونه ملاقات کنم در حالیکه من در مدینه ام و او در کوفه است . امام(ع) فرمود: هنگامى که شب فرا رسید، تنها به قبرستان بقیع برو، بدون اینکه کسى از غلامان و اطرافیان بفهمد. در آنجا شترى زین کرده و آماده خواهى دید. سوار بر آن مى شوى و تو را به کوفه مى رساند.
على بن یقطین به قبرستان بقیع رفت . سوار بر آن شتر شد. طولى نکشید در کوفه مقابل در خانه ابراهیم پیاده شد. درب خانه را کوبیده و گفت : من على بن یقطین هستم . ابراهیم از درون خانه صدا زد: على بن یقطین ، وزیر هارون ، در خانه من چه کار دارد؟ على گفت : مشکل مهمى دارم .
ابراهیم در را باز نمى کرد. او را قسم داد در را باز کند. همین که در باز شد، داخل اتاق شد. به التماس افتاد و گفت : ابراهیم ! مولایم امام موسى بن جعفر مرا نمى پذیرد، مگر اینکه تو از تقصیر من بگذرى و مرا ببخشى .
ابراهیم گفت : خدا تو را ببخشد. وزیر به این رضایت قانع نشد. صورت بر زمین گذاشت . ابراهیم را قسم داد تا قدم روى صورت او بگذارد؛ ولى ابراهیم به این عمل حاضر نشد. مرتبه دوم او را قسم داد. وى قبول نمود، پا به صورت وزیر گذاشت . در آن لحظه اى که ابراهیم پاى خود را روى صورت على بن یقطین گذاشته بود، على مى گفت : خدایا! شاهد باش .
سپس از منزل بیرون آمد. سوار بر شتر شد و در همان شب ، شتر را بر در خانه امام در مدینه خواباند و اجازه خواست وارد شود. امام این دفعه اجازه داد و او را پذیرفت .
پی نوشت :
بحار: ج 48،ص 85.
التماس دعای عهد و فرج مولایمان ان شاالله امیدوارم شمابزرگواران ازکسانی باشیدکه فوج فوج به یاری حضرت اباصالح المهدی جان خواهید شتافت.
سلام همسنگر مطلبی در مورد یکی از شخصیت های انقلابی به نام مردمی نژاد را دوست دارم نوشته ام اگر مخالف شی؟ اگر طرفدار شی؟ منتظر دیدگاه شما در مورد مردمی نژاد هستم یاعلی
و در محضر خدا گناه نکنید ...
سلام
خداقوت ...