نه من نمی تونم. از من نخواهید به این مردم طفلک دروغ بگم. دروغ دانشان پر شده دیگه! نُچ، اصلاً حرفش رو نزنید. این لقمه ها از گلوی ما پایین نمی ره. آقاجون، اصلاً من بلد نیستم شعار بدم. اصلاً اگر دست من بود... بود چیه، ما اصلاً تو خونه مون، وضعیت فوق العاده اعلام کردیم؛ به خاطر همین اوضاع دیگه. اون قدر دَربه دَر دنبال یه آدم خوشبخت گشتیم با چراغ، همی گِردِ شهر، که سرگیجه گرفتیم! یافت نشد که نشد! نیست آقاجون، تو این اوضاع، هیچ کی خوشبخت نیست. سراغ هرکی رفتیم، فقط از آشنایی ما خوشبخت شد!

آقا ما رفتیم کلی عرق ریختیم، زحمت کشیدیم، تحقیقات کردیم، ببینیم عوامل این خوشبختی که می گن، چیه؟ دروغ چرا، چند تا عامل هم پیدا کردیم، ولی سر نخِ همه شون، به یه جا می رسید؛ یعنی به یه چیز. من فقط نتیجه تحقیقاتم رو می گم، شما خودتون قضاوت کنید، کجای حرف های من سیاه نماییه؟ این جناب که زیر بار نمی ره.

1. یکی از مهم ترین، بذار از همین اول خیالتون رو راحت کنم: مهم ترین عامل خوشبختی پوله. (تازه به خاطر این جناب، کوتاه اومدم، نگفتم تنها عامل!) من نمی دونم کدوم آدمِ از دنیا بی خبری، این انشای کلیشه ای بدآموزانه غیراخلاقی پژوهشی را یاد بچه های معصوم مردم داده که: «البته واضح و مبرهن است که علم، بهتر است از ثروت!» که به نظر بچه سوسول ها اصلاً هم این طور نیست. تحقیقات این رو می گه!

ننه جونم همیشه می گه: پول هر عیبی رو می پوشونه. از دزدی و جنایت گرفته تا جوش و زگیل و.... البته من به حرف ننه جونم اضافه کنم، که پول: این روزها خیلی پیشرفت کرده. باور نداری، یه بار برو تو یه اداره، برو تو یه بیمارستان؛ کلی معجزه و کرامت ازش دیده شده. آخریش رو که حتماً شنیدید: پنج هزار تومن گذاشتند رو یه مُرده هه، جلوی چشم همه پا شده! البته ما شنیدیم هزار تومنی بوده، که زیاد هم فرقی نمی کنه، مهم نفسِ عمله.

در واقع، پول یه زبان بین المللیه، از انگلیسی هم اون ورتر. چرا نباشه، وقتی همه عین زبان مادری، با این زبان حرف می زنن؟ این زبان، البته بیشتر زبان پدریه! حالا بقیه خواصش بماند، تو حرف های بعدی دستتون میاد.

2. یکی دیگه از عوامل خوشبختی، داشتن سر و زبان است. دیده شده که این عامل، گاهی به طرز خارق العاده ای از پول هم جلو می زنه. مهم ترین کاربرد زبان رو همه می دونند: پاچه خواری و تعریف و تمجید الکی از کسی که کارِتون پیشش گیره، آی جواب می ده! هرچند ما خودمون از بچگی، حالمون از مجیزگویی به هم می خورده، ولی به هر حال، امروزه جزو هنرها محسوب می شه.

3. عشق؛ مایه حیات، یکی از بزرگ ترین عوامل خوشبختیه. البته بیشتر اثر روحی ـ روانی متوهمانه داره. یعنی آدم فقط خیال می کنه خوشبخته و البته این چیز کمی نیست! الکی که نگفتند: «زندگی بی عشق، مثل ساندویچ بی نوشابه است.» نوشابه، همه ش ضرره، ولی وقتی نباشه تازه می فهمی ساندویچ چه غذای مزخرفیه. ولی همین عشق هم ارتباط مستقیم با پول داره؛ تا حالا شده یه ساندویچ بی نوشابه هم گیرتون نیاد که بخورید، عاشقی یادتون بره؟ اینه!

4. اگر شما مذکر تشریف دارید، برای خوشبخت شدن، داشتن پدرزن پولدار به شدت تأکید می شود. حتی اگر آن پدرزن، دخترش را به خاطر ازدواج با آدم یک لاقبایی مثل شما از ارث محروم کرده باشد، باز هم جای امیدواری هست. ماجرا مثل فیلم هندی ها، «هَپی اِند»1 تموم شود و اصلاً شما بشید دست راست پدرزنتان و هِی برید تو جیبش!

5. اگر مؤنث تشریف دارید، ـ ضمن تقدیر و تشکرـ برای احساس خوشبختی، به مقادیر فراوانی خواستگار نیاز دارید؛ البته دکتر و مهندس ترجیح دارد. به این ترتیب، هم جلو دوست و آشنا کلی کلاس می گذارید و هم پس فردا، شوهرتان گفت بالای چشمتان ابروست، می تونید خواستگارها را مثل پُتک بکوبید تو سرش که: «هزار تا خواستگار بهتر از تو داشتم!»

نکته مهم: هیچ وقت کم نیارید! حتی اگر طرف های شما هیچ موجود زنده ای یافت نمی شه، باز هم قیافه گرفتن یادتون نره. باز هم می توانید پشت چشم نازک کنید و بگویید: وا، مگه من هرکسی رو راه می دم؟ این طوری همیشه خوشبخت خواهید بود. توجه داشته باشید که اگر در این صورت، بِهتون توصیه کردند پیش روان شناس بروید، از حسودی شان است. الهی اَلو بگیرند!

6. بَر و رو: بدون شرح!

7. قدرت. این یکی خیلی مهم و تأثیرگذار است. با داشتن قدرت، هم خودتان خوشبختید، هم می تونید دستور بدهید، بقیه هم خوشبخت باشند. در مکان های عمومی، به ویژه تاکسی ها و اتوبوس ها و نانوایی هم، به جای اینکه ناله کنند و گفتمان بدبختی راه بیندازند، هِی ابراز خوشبختی کنند. می تونید بخش نامه بدهید که در تاکسی ها، از یک سری سرود روح افزا استفاده شود.

دستور بدهید، مردم از هر حرکت شما، به طرز فجیعی خوشبخت شوند و ابراز خوشبختی کنند. مثال: «آخ جون! از فردا اکسیژن، سهمیه بندی می شه!» یا «خدا رو شکر، بالأخره بهشت هم به بخش خصوصی واگذار شد!» سخنانی از این دست، روحیه دهنده.

8. تحصیلات: تا پنجم ابتدایی که اگر خودتون نتونستید بخونید، بهتره تو زندگیتون کلاً تجدیدنظر کنید، ولی از پنجم به بعد، یعنی سیکلم و دیپلم و لیسانس و دکترا و... همه جوره شو می شه با مانی پاپا خرید و خوشبخت شد! پس بهتره به جای این گزینه، بنویسید: «بابای پولدار، به میزان لازم!»

حالا اگر هیچ یک از این گزینه ها رو برای خوشبختی نداشتید، فقط یک راه روان شناختانه باقی می مونه، که بسیار مجرّبه و کلی آثار درونی و بیرونی داره و آن، چیزی نیست، جز «تظاهر!» یعنی اینکه وانمود کنید خوشبخت هستید و تلاش کنید ادای آدم های خوشبخت رو دربیارید. این کار، هم کلی به شما انرژی مثبت می ده و هم سبب کور شدن چشم حسودها می شه. حتی اگر داشتید از بدبختی می مردید و به قول ننه جونم، از بی کفنی زنده بودید، باز هم خوشبخت باشید. بگذارید اندرونی تان، خودتان را بسوزاند و بیرونتان، مردم را! این طوری بنا بر قانون جاذبه، بالأخره خوشبخت خواهید شد. آن وقت، فقط بیرونتان به این سوخت و ساز ادامه می دهد!

خب حالا شما قضاوت کنید، کجای حرف های من خلاف واقع و سیاه نمایی بود، که این جناب داره خودش رو می کشه. عیب نداره، من که حرف هامو زدم، رسالتم رو هم انجام دادم حالا هرکس می خواد خوشش بیاد، یا خوشش نیاد!