من آن روز در وصیت نامه ام می نوشتم: خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند: همیشه به روز هستم، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مدگرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام، قدیمی است!

من آن روز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند، بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند: برایم شارژ بفرست!

من آن روز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم، از آن لذت می بردم، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی!

من آن روز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

من آن روز در جبهه، اوقات فراغتم را در چاله هایی، قرآن و دعا می خواندم، اسغفار می کردم و لذت می بردم، بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعت ها به بطالت، پرسه می زنند و روم عوض می کنند!

من آن روز در هنگام عملیات، در گوشی بیسیم، یا زهرا (س) و یا حسین(ع) می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود، از نفس، عشق، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

من آن روز در خط، یک دست لباس خاکی داشتم و با آن احساس غرور، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم، بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد، از خودشان راضی نمی شوند!

من آن روز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز با دکمه های بی جان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها!

من آن روز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم، بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند!

من آن روز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم، بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قه قه می زنند و با بزک و آرایش و البسه رنگارنگ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند: مرا نیز به حساب آورید، آدمم!

من آن روز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی های سر میز آنها!

من آن روز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط، بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم، و بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم!

من آن روز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند، بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند!

من آن روز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی، خود را تزئین می کنند تا با کار کم بهای خود، نامحرمان را غافلگیر کنند!

من آن روز به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم، بعضی ها امروز برای شکست های عشقی شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدم ها و زمین و زمان را دارند!

من آن روز سرنگ ضد شیمیایی بر بدن خود شلیک می کردم، بعضی ها امروز، گونه بر رخ خود تزریق می کنند تا مبادا حقیر باشند، و شاید بیشتر به چشم نامحرم بیایند!

من آن روز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم، بر خود حرام کرده اند!

نه! این قرارمان نبود! ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی! رفتیم تا دشمن، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند، رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر، تو هم مراعات کن! بر گرد و اندکی بیاندیش؛ ... ما خون دلها خورده ایم!