توجه............توجه............
1. خواهشمند است جهت رفاه خود خمس و زکات خود را قبل از پرواز پرداخت نمایید.
2. از آوردن ثروت...مقام...ماشین...منزل....حتی داخل فرودگاه خودداری نمایید.
3. از آوردن بار اضافی از قبیل حق الناس...تهمت...غیبت...و غیره خودداری نمایید.
4. حتما قبل از حرکت به بستگان خود توضیح دهید که از آوردن دسته گلهای سنگین و گران....سنگ قبر گران.... و مراسمات پرخرج جدا خودداری نمایند.
5. جهت یادگیری قبل از پرواز اموال خود را بین فرزندان و مستضعفین و فقرا تقسیم نمایید.
برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت اهل بیت مراجعه فرمایید.
در صورتی که قبل از پرواز با مشکلی مواجه شدید به شماره های زیر مراجعه فرمایید : 186 سوره ی بقره......45 سوره ی اعراف.....2 و 3 سوره ی الطلاق
تماس و مشاوره به صورت شبانه روزی ...رایگان و بدون وقت قبلی میباشد.
توضیح اینکه : انا لله و انا الیه راجعون...................!
گرگ اجل یکایک از این گله می برد/وین گله را ببین که چه آسوده می پرد
امیدواریم سفر آسوده ای را در پیش داشته باشید.....سرپرست کاروان............حضرت عزرائیل
میهمان ...
بهلول دیوانه
سلام اخوی
مورد داشتیم رفته به این سفر در خواب و برگشته...
درد دلها داشت... عاقل گیر نیاورد اومد پیش من دیوانه درد دل کرد ...
یه مطلبی رو گفت که خیلی اساسی بود و اونجا ازش میخواستن و اون نداشت
اتفاقا خمس و زکات رو نشونشون داد زدن به دیوار.. کمک به مستضعفین رو نشون داد زدن به دیوار..
ساخت مدرسه رو نشون داد زدن به دیوار نماز شب رو نشون داد ابن ملجم رو نشونش دادن. خلاصه حسابی که فیتیله پیچ شد افتاد به دست و پاشون که بابا آخه خداجون مگه خودت نگفتی اینا نجات بخشه؟ پس چی شد ها...
خدا جون هم گفت همه اینا که گفتیم نجات بخش بود اما یه نقصی در کار شما بود...
مگه نگفتم هر عملی که انجام میدید برای تقرب به من باشه؟
حال بهلول موند دو تا سوال بزرگ: 1: مگه تو صحرای محشر دیوار هم وجود داره؟ 2:عمل قربة الی الله یعنی چه؟ ها؟... آخه اون عاقل به اوستا کریم عرضه کرد که من قبل هر عملم گفتم خدای فقط واسه خاطر تو دارم انجام میدم.
راستی یاد یه جمله زیبا افتادم نمیدونم حدیثه یا یه جمله حکیمانه، برای دیوانه ای مثل من که خیلی قابل تامل بود: تقدیم به نوشداروی عزیز:
این طور نیست که شیطان همیشه انسان را از طاعت به سوی گناه بکشاند ، گاه شیطان انسان را از طاعتی به سمت طاعتی دیگر میکشاند...
این جمله منو بیچاره کرد... من دیوانه چطور باید اینو هضمش کنم یه عاقل بیاد به داد من برسه...
منجی منتقم
معصوم منتظر
دعوتید...
عاقبتتون بخیر.
*** ذره***
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت
از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت
کم کم به سطح آینه برف می نشست
دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت
دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت
نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت
شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
سید مهدی نقبایی
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
رند مدعی
عرفان اقوامی
سعیده ...